از صدای سکوت دلم خسته ام
یواش گفتم دوست دارم واسه اینه که نشنیدی بلد نیستم که بد باشم نگو اینو نفهمیدی بذار باشم کنار تو کنار عطر تنپوشت بذار حتی واسه یکبار برم توو عمق آغوشت بذار با گریه این بارم بگم خیلی دوست دارم اگه بازم پشیمونی به روت اصلا نمی یارم... من لبریز از گفتنم نه از نوشتن . باید که اینجا روبروی من بنشینی و گوش کنی . ایمان من به تو ، ایمان من به خاک است . به شکوه آنچه بازیچه نیست ، بیندیش . من خوب آگاهم که زندگی، یکسر صحنه بــازی است . اما بدان که همه کس برای بازی های حقیر آفریده نشده است . مرا به بازی کوچک شکست خوردگی مکشان . تو چون دستهای من، چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ و چون تمام یادها از من جدا نخواهی شد حدیث غریب دوست داشتن را اینک از زبان کسی بشنو که به صداقت صدای باران سخن می گوید . من هرگز نخواستم که از عشق ، افسانه ای بیافرینم . باور کن . من می خواستم که با دوست داشتن، زندگی کنم . کودکانه و ساده و روستایی . من از دوست داشتن فقط لحظه ها را می خواستم . آن لحظه ای که تو را به نــام می نامیدم . من هرگز نمی خواستم از عشق، برجی بیافرینم . مـــرگ سخن ساده ای است . مگذار که خالی روزها و سنگینی شب ها در اعماق من، جایی از یاد نرفتنی باز کند . ما برای فرو ریختن آنچه کهنه است آفریده شدیم . بـــــــــــــــــــــــازگــــــــــــــــرد ! هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد، لحظه ای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم می دهد . زندگی طغیانی است بر تمام درهای بسته. زندگی تنهایی را نفی می کند و عشق، بارورترین تمام میوه های زندگی است. امروز برای من روز خوبی نیست اینجا را غباری گرفته است . یاد تو هر لحظه با من است . اما یـــاد انسان را بیمار می کند . به یاد بیاور که در این لحظه ها نیاز من به تو، نیاز من به تمامی ذرات زندگی است. دیگر چه می توانم گفت. من خسته هستم دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد . تحمل اندوه از گدایی همه شادی ها آسانتر است. ما می توانستیم ایمان به تقدیر را مغلوب ایمان به خویشتن کنیم. اینک اما دستی است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند. دستمال های مرطوب، تسکین دهنده دردهای بزرگ نیستند. التماس، شـــــکوه زندگی را فرو می ریزد. تمنا، بودن را بی رنگ می کند. و آنچه به جای می ماند ندامت است. اگر دیوار نباشد، پیچک به کجا خواهد پیچید. نه من ماندنی هستم، نه تو. آنچه ماندنی است ورای من و توست. فرصتی برای فکر کردن است. من را تنها نگذار.
خداوندا کورتر از آن هایی که نمی خواهند ببینند وجود ندارد آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی بحساب می آیند. خدایا تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم. سری که رنج و تعهد و هدف ندارد به دنبال " سرگرمی " می گردد. انسان موجودی است که باید دوست بدارد و بپرستد. تقوا تنها سلاح مجاهد اس ت و تهمت ، تنها سلاح منافق. وای که چه زشت و سرد است روح عالِمی که بی درد است! اندیشه ی خردمندی که نمی پرستد! نسل جوانی که ایمان ندارد! خدایا! ... آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند ، تو به دنبال نگاه زیبا باش ! خدایا!مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ ? غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز. اشک ، زیباترین شعر و بیتاب ترین عشق و گدازانترین ایمان و داغترین اشتیاق و تبدارترین احساس و خالصترین گفتن و لطیفترین دوست داشتن است که همه، در کوره یک دل، به هم آمیخته و ذوب شدهاند و قطرهای گرم شدهاند،و نامش اشک است. سیاست در برابر صداقت دیگران خیانت و صداقت در برابر سیاست دیگران حماقت است. من از نالیدن بیزارم. در دردها دوست را خبر نکردن خود یک نوع عشق ورزیدن است . بگذار شیطنت عشق چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید.هرچند حاصل آن جز رنج و پریشانی نباشد ,اما کوری را هرگز بخاطر آرامشش تجربه مکن هر گز از ظلم ننالیده ام و از خصم نهراسیده ام و از شکست نومید نشده ام ، اما از این کلمه شوم "مصلحت" ، دلم را سخت به درد آورده بود .
با هرکس همانطور رفتار کن که او با تو رفتار میکنه? نه خودت رو برای کسی بکش که فکر کنه حالا چه خبره و نه اینکه اونقدر کم محلی کن که رابطتون روز به روز سردتر بشه? همیشه در زندگی اعتدال رو رعایت کن? حتی در عشق ورزیدن به دیگران. تا کسی رو به طور کامل100% نشناختی بهش اعتماد نکن و بهش دل نبند? چون ممکنه اون لیاقت عشق پاک تو رو نداشته باشه. حتی اگر فکر کردی این میتونه همون فرشته رویاهات هم باشه? باز تو تصمیم خودت شک کن و با اگاهی بیشتری در این مسیر قدم بردار.
شگفت است که همیشه سلام آغاز دیدار است اما در نماز پایان دیدار شاید به این معناست که پایان نماز آغاز دیدار است. زندگیتان لبریز از سلام .سلام دوستان مهربونم. هیچ گاه فاصله ها حریف خاطره ها نیست. تو این دوره وزمونه همه از هم دورند حتی اگه با هم باشند بازم از هم دورند. همه عادت کردند به دروغ. به دورویی. همه همدیگه رو دوست دارند اما نه از ته قلبشون ... روز به روز که می گذره روزگار بدتر میشه. آدما از هم فاصله می گیرن... خنده ها کمتر میشه. مهربونی کمرنگ میشه. علم پیشرفت می کنه اما محبت تو قلبمون پسرفت می کنه. شب که میشه میرم از حیاط ستاره ها رو نگاه می کنم. ای کاش ما آدما مهربونی رو از ستاره های تو آسمون یاد بگیریم. چه زیبا در کنار هم نشسته اند همگی با هم می درخشند شاید خالق یکتا خدای زیبا خواسته به ما بنده ها بگه که میشه تو تاریکی ها و ناراحتی ها هم باهم مهربون بود. اومدم بهتون بگم مراقب تاریکی روز باشید. شاید بعضی روزها برای ما از شب هم بسیار تاریک تر و مخوف تر باشه. تو این دوره زمونه پیدا کردن دوست خوب خیلی سخته. چشم هم چشمی حرف اول میزنه. حسادت تو قلبمون رخنه کرده. همهگی غرق در نعمت هستیم اما از ناشکری دست بر نمی داریم. واقعا چرا؟ چه زیبا بود اگه قدر نعمت هایی که خدای مهربان بهمون هدیه کرده می دونستیم. اگه یه روز به جای چراغ سبز به چراغ قرمز برخورد کنیم تعبیرمون اینه که روز خوبی نداریم در صورتی که اتفاقات همان هایی هستند که با چراغ سبز برامون پیش اومدن . بنابراین همه چیز برمی گرده به برداشت ما از زندگی . کافی ست فقط نگاه خود به زندگی عوض کنیم. عشق رو به قلبمون هدیه کنیم. از زیبایی ها چشم پوشی نکنیم. موفقیت رو واسه همه آرزو کنیم. تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه صبوری های تو مادر منو به گریه میندازه مثل یک طفل خواب آلوده من محتاج آغوشم از اون لالاییات مادر بخون بازم توی گوشم برای سرنوشت من تو دلواپس ترین بودی برای اشکهای من همیشه آستین بودی تو ای همیشه غم خوارم تو ای مطرح ترین یارم به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم
گریه ها امانم را بریده اند. می خواهم حرف بزنم. دلم آنقدرگرفته است، که می خواهم به اندازه هزارقرن گریه کنم . می خواهم نباشم. حس می کنم جایی ازقلبم سوراخ شده است. خسته ازتو نیستم . خسته ازهیچ کسی نیستم. خسته از دوستی ها و دشمنی ها نیستم. خسته ازاین همه دوری هستم. فاصله آدمها نسبت بهم آنقدرزیاد شده است، که گویی کسی، کسی را درک نمی کند. کسی صدای " دوستت دارم " های کسی را هم نمی شود. همه روابط به قدر پوسته تخم مرغی ،ظریف و ضعیف و شکننده شده است. صداقت ،کمترخریداری دارد. معامله ،به زیور و زینت و ظاهراست. صداقت را جوابی جز ناسزاگویی های بی رحمانه هیچ نیست. جای دوست و دشمن عوض شده است. خاطر کسی را که بخواهی خاطرت را پریشان وخط خطی می کند. یا باید مثل همه باشی ، یا اگر مثل کسی نباشی ، لابد مشکلی داری. یا دیوانه ات می پندارند، یا عقب افتاده. بی تمدن. دلم گرفته است. از خودم. از خودم، که می ترسم مثل دیگران باشم. تنهایی آدمها با تعدادی ازاشیا ازجنس من یا تو پرنمی شود. جای خالی تنهایی آدمها را کسانی پر می کنند که بفهمندشان. ازعشق بالاتر، دوستی است. و از دوستی بالاتر ، فهمیدن است. به عشق کسی نیاز ندارم. به دوستی کسی نیاز ندارم. نیازمند کسی هستم که مرا بفهمد. مرا با همه بدی هایم. مرا با همه دارم ها و ندارم هایم. مرا آنگونه که هستم بفهمد. گریه ،حتی امان نمی دهد تا ..... بگذریم. حرف بسیار دارم. سکوت ، مرا بیشتر می فهمد تا حرف. سکوت می کنم. اینها که می نگارم ،شرح دلتنگی های من است . نه شرح دلسنگی های دوستان. هرگز خشم نکرده ام. می خواهم مثل خودم باشم. دلتنگ. آنچنان دلتنگم که می خوام فقط سکوت کنم. سکوت. سکوت. سکوت....... گاهی وقتها سکوت همه چیز است. گفته ها سیاهی دفترند . باید از بیرون دادن آنها پرهیز کرد. سکوت، سپیدی درون وحاشیه دفتراست. که نه چشم را می آزارد . نه خاطر کسی را مکدر می کند. دوست خوب کسی است که سپید های دفتردوستی ات را بخواند ، نه آنکه دائم سیاهی هایش را برایت ورق بزند. هرچیزی اگردرجای خودش نباشد بد است. چه سکوت باشد، چه حرف. گاه ، حرف بد است. گاه سکوت. باید جایش را فهمید. و کسی که می فهمد ، هم برای روزهای همصحبتی ، همدم خوبی است. هم برای روزهای دلتنگی . که فرونپاشی . که زیردست و پای این و آن لگد مال سوء تفاهم ها نشوی. جایش را نمی دانم که درست انتخاب کرده ام یا نه. اما همینجا سکوت می کنم کاش باور داشتی عشق مرا ، کاش درک میکردی احساس قلب مرا کاش میدیدی اشکهای مرا ، که با هر نفس یک قطره اشک از چشمانم میریزد با یاد تو داغ دلم تازه تر میشود کاش میسوخت خاطره ها ، کاش از یادم میرفت گذشته ها کاش هیچگاه به یادم نمی آمد لحظه هایی که در کنارت بودم نبودنت را باور ندارم ، باور ندارم تو نیستی ، باور ندارم دیگر مال من نیستی کاش باور داشتی عشق مرا ، کاش جا نمیگذاشتی در جاده های تنهایی قلب مرا پشیمانم از اینکه به تو دل بستم ، سرزنش نمیکنم دلم را، دلم هنوز دیوانه ی توست پشیمانم از اینکه عاشق شدم ، نفرین نمیکنم تو را ، دل دیوانه ام باز هم در پی توست شاید دیگر نبینم تو را حتی در خواب، شاید دیگر نبینم چشمهایت را حتی یک بار! گرچه لایقم نیستی ، گرچه بی وفایی و یک ذره هم عاشقم نیستی اما هنوز هم در حسرت داشتن توام ، هنوز هم خیره به عکسهای توام…. کاش باور داشتم که دیگر هیچگاه تو را نخواهم داشت… شب آرامی بود* قلب شکسته ام همچون خدا تنها شد......
می خواهم باور کنم نیستی دیگه تنهای تنهایم ولی هر لحظه می بینم تورا در قلب فردایم تورا در خلوتم دیشب سپردم به فراموشی ولی هرجا که من می رم تو عین چشمه می جوشی شبیه یک غم دلخواه نشستی بر دل تنهام تورا از قلب خود راندم شدی فانوس این شبهام تورا من دوست می دارم تورا با عشق می خواهم تو نیز عاشق شدی من هم به یادت چشم در راهم «زمانی» اگربه قلبت گوش کنی ومغزت را به کاراندازی، هیچوقت اشتباه نمی کنی. «برادلی» خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار راضیم به رضایت یا الله مواد غذایی ضد استرس
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
سفری بی همراه،
گم شدن تا ته تنهایی محض،
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
از سفرترسیدی،
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم...
از بچگی به من آموختند همه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
رحمتی کن ،
تاایمان ،
نام و نان برایم نیاورد! ...
قوتم بخش ،
تا نانم را ،
و حتی نامم را ،
در خطر ایمانم افکنم! ...
تا از آنانی نباشم که ،
پول دین را می گیرند ،
و برای دنیا کار می کنند! ...
بلکه از آنانی باشم که ،
پول دنیا را می گیرند ،
و برای دین کار می کنند
سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش،
تنها می توانند مرا به سکوت وادارند.
نالیدن، زاریدن، گله کردن، شکایت، بد است...
به مادرم…
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی
مادر خوبم، روزت مبارک
* **می روم در ایوان، تا بپرسم از خود*
*زندگی یعنی چه؟*
*مادرم سینی چایی در دست*
*گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من*
*خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا*
*لب پاشویه نشست*
*پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد*
*شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین*
*:با خودم می گفتم *
*زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست*
*زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست*
*رود دنیا جاریست*
*زندگی ، آبتنی کردن در این رود است*
*وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم*
*دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟*
*!!!هیچ*
*زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند*
*شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری*
*شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت*
*زندگی درک همین اکنون است*
*زندگی شوق رسیدن به همان*
*فردایی است، که نخواهد آمد*
*تو نه در دیروزی، و نه در فردایی*
*ظرف امروز، پر از بودن توست*
*شاید این خنده که امروز، دریغش کردی*
*آخرین فرصت همراهی با، امید است*
*زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک*
*به جا می ماند*
*زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ*
*زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود*
*زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر*
*زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ*
*زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق*
*زندگی، فهم نفهمیدن هاست*
*زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود*
*تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست*
*آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست*
*فرصت بازی این پنجره را دریابیم*
*در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم*
*پرده از ساحت دل برگیریم*
*رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم*
*زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است*
*وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست*
*زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند*
*چای مادر، که مرا گرم نمود*
*نان خواهر، که به ماهی ها داد*
*زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم*
*زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت*
*زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست*
*لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست*
*من دلم می خواهد*
*قدر این خاطره را دریابیم.*
Design By : ParsSkin.Com |