از صدای سکوت دلم خسته ام
ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی تو هوای دلم را با طراوت کردی زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران پرواز میکنم گرچه پایان راه را نمیدانم
و برای تو ماندن... به پای تو بودن... و به عشق تو سوختن ! و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... ! بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... ! زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... ! زندگی را برای تو خواستن ... ! چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... ! بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... ! چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... ! برای با هم یکی شدن ... ! صداقت و یکرنگی می رسیدی ! مرز خواستن کجاست ...!!!! و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد ... ! در لحظه شادیپروردگار را ستایش کن حمد و سپاس مخصوص اوست و هیچکس و هیچ چیز در مرتبه او شایسته ثنا نیست. در لحظه سختی , فقط از خداوند کمک بخواه. او بهترین فریادرس است و همیشه با تو و در کنار توست. در لحظه گمراهی و حیرانی, فقط خدا را جست و جو کن. او هدایت گر به سوی نعمت هاست . راه درست را از او بخواه چراکه تنها او از نهان و پیدا باخبر است. در لحظه آرامش, معبود را مناجات کن. او تنها اجابت کننده دعاهاست. برا همه دعا کن به خصوص برای کسانی که با تو مشکل دارند. و در آخر , مثل من برای خواسته های خودت دعا کن , او همه را گوش می کند. در لحظه ناامیدی , امیدت به خدا باشد. او امید ناامیدان است و همیشه به یاد داشته باش که این نیز بگذرد. . در لحظه تنهایی, پروردگار را صدا بزن او هیچ وقت بنده اش را تنها نمی گذارد. همین الان می توانی حضورش را در کنارت حس کنی. فقط کافی است صدایش بزنی. او تنها یار تنهایــیــهــاست. در لحظه نیاز, حاجت خود را از درگاه خالق هستی طلب کن. زیرا , نتیجه طلب از خلق اگر روا شود منت است و اگر نه ذلت , در حالی که طلب از خالق برآورده شود نعمت است و اگر نه حکمت. و به خاطر داشته باش که او بی نیاز مطلق است. در لحظه های دردناک،به خدا اعتماد کن. او هرگز پشت تو را خالی نمی کند. برای هر دردی درمانی اندیشیده است. . در لحظه موفــقیت, از خدا فزونی ایمان بخواه و بدان که این مرحله پایان راه نیست بلکه آغازیست برای برداشتن گامهای بعدی. در هر قدم او را به یاد داشته باش و در هر مرحله بر ایمان خود بیفزا. . در لحظه دلشکستگی,دلت را به خدا بده او بهترین مونس است , همیشه برای تو وقت دارد و هیچگاه دل تو را نمی شکند.,. در لحظه عاشقی خالق عشق را در نظر داشته باش باید از عشق زمینی به عشق آسمانی رسید. در لحظه نگرانی و دلواپسی, از ذکرش غافل نشو. یاد خدا آرام بخش دلـهاست. همه چیز در حیطه قدرت و کنترل اوست. پس توکلت فقط به خدا باشد. کارها را به او بسپار تا زمان انتظار به آخر رسد. , در لحظه پیروزیاز معبود , تواضع و فروتنی طلب کن. از غرور بپرهیز که بزرگترین اشتباه است. . در لحظه شکست, مطمئن باش که خدا دست تو را گرفته و نمی گذارد که زمین بخوری مگر آنکه خودت دست او را رها کنی.هر شکستی باید مقدمه ای برای پیروزی باشد. در لحظه ضعف وناتوانی, از خالق مطلق توانایی بخواه. هیچ چیز برای او غیر ممکن نیست. او محکم ترین تکیه گاه و پشتیان است. هرکاری را با نام او شروع کن. بکوش , پشتکار داشته باش , سپس همه چیز را به او واگذار کن. خداوند فرمود : حرکت از تو برکت از من. در لحظه تاریکی, با نور کلامش دلت را روشن کن. و آن را مایه برکت و روشنایی زندگی خود قرار بده. در لحظه پریشانی , به خدا پناه ببر که او امن ترین پناهگاه است. در لحظه دلتنگی با معبود خود راز و نیاز کن او دانای اسرار نهان و محرم رازهاست. آخرین حرف من: همیشه و در هرحال پروردگار را با صدای آرام و با احترام بخوان. او قدرت و ظرفیت انجام هرکاری رو داره. توجه ات رو از خود و خلق برداشته و به وی معطوف کن. خداوند تو رو عاشقانه و بدون هیچ قید و بندی دوست داره. و هیچ چیز نمی تونه از شدت این عشق بکاهد. او در لحظه های خواب و بیداری , اضطراب و آرامش , کار و تفریح و خلاصه در هر موقعیت و شرایطی مراقب تو و لطفش شامل حال توست. به معبود بیندیش , ایمانت رو محکم کن و از او آمرزش بخواه. همه چیز درست میشه.... همه چیز... همه چیز... قلبت رو خالی نگه دار، اگر هم روزی خواستی کسی رو در قلبت جا بدی سعی کن فقط یک نفرباشه بهش بگو که: تو رو بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ! چون... به خدا" ایمان و اعتقاد" دارم و به تو "احتیاج و نیاز در دفتر زندگیت
برای سفید ماندن صفحه ی غصه هات همیشه دعا می کنم
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم هر شب تو رویای خودم آغوشت و تن می کنم آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم در حسرت فردای تو تقویمم و پر می کنم هر روز این تنهایی و فردا تصور می کنم هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
ای مهربانتر از من با من در دستهای تو آیا کدام رمز بشارت نهفته بود ؟ کز من دریغ کردی تنها تویی مثل پرنده های بهاری در آفتاب مثل زلال قطره بباران صبحدم مثل نسیم سرد سحر مثل سحر آب آواز مهربانی تو با من در کوچه باغهای محبت مثل شکوفه های سپید سیب ایثار سادگی است افسوس آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می کند؟ رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیزا، من خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی. یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته می گویم، خدایی عالمی دارد تویی زیباتر از خورشید زیبایم. تویی والاترین مهمان دنیایم. که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی. ببینم من تو را از درگهم راندم؟ که می ترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را این منم پروردگار مهربانت، خالقت، اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟ بگو جز من کس دیگر نمی فهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان / قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم / قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو میگوید تو را در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد
من باور دارم ... که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى این که آنها همدیگر را دوست ندارند نیست. و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنى این که آنها همدیگر را دوست دارند نمىباشد. که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم. که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترین فاصلهها. عشق واقعى نیز همین طور است. که ما مىتوانیم در یک لحظه کارى کنیم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد. که زمان زیادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم. که همیشه باید کسانى که صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آنها را مىبینم. من باور دارم ... که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم، او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد. من باور دارم ... که قهرمان کسى است که کارى که باید انجام گیرد را در زمانى که باید انجام گیرد، انجام مىدهد، صرفنظر از پیامدهاى آن. من باور دارم ... که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا این به من این حق را نمىدهد که ظالم و بیرحم باشم. من باور دارم ... که بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى که داشتهایم و آنچه از آنها آموختهایم بستگى دارد تا به این که چند بار جشن تولد گرفتهایم. من باور دارم ... که همیشه کافى نیست که توسط دیگران بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم. من باور دارم ... که صرفنظر از این که چقدر دلمان شکسته باشد دنیا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ایستاد. من باور دارم ... که زمینهها و شرایط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثیرگذار بودهاند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم. من باور دارم ... که نباید خیلى براى کشف یک راز کند و کاو کنم، زیرا ممکن است براى همیشه زندگى مرا تغییر دهد. من باور دارم ... که دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند. من باور دارم ... که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسیم تغییر یابد. من باور دارم ... که گواهىنامهها و تقدیرنامههایى که بر روى دیوار نصب شدهاند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد. من باور دارم ... که کسانى که بیشتر از همه دوستشان دارم خیلى زود از دستم گرفته خواهند شد. من باور دارم ... «شادترین مردم لزوماً کسى که بهترین چیزها را داردنیست کسى است که از چیزهایى که دارد بهترین استفاده را مىکند.»
هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی دست بگیرند دفتر سرنوشت را ورق زنند ، خاطراتت را پاک کنند و در پایانش بنویسند قسمت نبود . . .
ما می بینیم که پیغمبر اسلام در 23 سال رسالتش ، اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول مطرح نکرد ؛ به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد و تا 3سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود : (( قولوا لا اله الا الله تفلحوا )) خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند ! روزه چیست ؟ هیچ ! حج ؟ اصلا ندارد ! زکات ؟ اصلا ! قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا یک چیز فقط فکری است همین است که بتها را در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم. بنابر این کسانی که در 3 سال اول مسلمان شدند و به توحید معتقد شدند و مردند ،احتمالا « شرابخوار » بودند ، « نماز نخوان » ، « روزه نگیر » ، « حج نکن » ، و .... بودند بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛ یعنی بعد از هجده ، نوزده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند. همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟ از همان مکه نمی گوید که « آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها ، تا به توحید معتقد می شوید ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد » ! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند . محمد (ص) گفت : ((فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما)) یعنی گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛ اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ، ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است . شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ، تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ، غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛ اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ، در عین حال که منافعش را هم قبول دارد و می شناسد ، نفی اش می کند . آدم حرف او را گوش می دهد ؛ اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ، ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد ! ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ، اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟ اصلا تو این را که این موزیک حماسی است یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟! موسیقی هزار شعبه دارد ، تاریخ دارد ، نقش های گوناگون دارد ، بنابراین وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛ برای اینکه تو نمی فهمی که چیست ! من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند. هر لحظه حرفی در ما زاده میشود هر لحظه دردی سر بر میدارد و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند این ها بر سینه میریزند و راه فراری نمییابند مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟ «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم، آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم و تازه فهمیدم که : خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم می خواستم زندگی کنم ،
راهم را بستند ستایش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گریستم ، گفتند بهانه است خندیدم ، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
ای کاش می دانستی
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت
چه زیباست بخاطر تو زیستن ...
ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ...
برای با تو بودن و با تو ماندن ...
کاش به باور این همه
ای کاش می دانستی
زندگی ساختنی است ، نه گذراندنی
بمان برای ساختن ، نساز برای ماندن
منم زیبا
بلکه
Design By : ParsSkin.Com |