از صدای سکوت دلم خسته ام
تنهای تنها بودم، با تنهایی درد دل میکردم، من بودم و یک دنیا تنهایی. تو آمدی و مرا عاشق کردی، عاشق آن قلب پر از محبتت کردی. مرا در این دنیای عاشقی در به در کردی. بدان که من به آسانی گرفتار تو نشدم! در این راه عاشقی سختی کشیدم، درد کشیدم، انتظار سختی کشیدم تا با تو و عاشق تو بمانم. تو با ماندنت در کنارم کاری کن که همه این سختی ها را از یاد ببرم. اینک که من گرفتار تو شدم و راهی برای بازگشت به سوی تنهایی ندارم تا آخر راه با تو می مانم و بدان که برای عشقت جان خواهم داد. زندگی ام فدای تو، این قلب کوچک و پر از غمم برای تو ، این همه احساس پر از عشق در وجودم نیز تقدیم به تو. بدان که بیشتر از همه چیز دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم و دوستت دارم ، عزیزم خیلی دوستت دارم. تکرار مکرر کلمه دوستت دارم را باز به زبان خواهم آورد تا بیشتر از هر لحظه ای باور کنی که من بیشتر از هر زمانی و بیشتر از هر چیزی دوستت دارم عزیزم. اینهمه سختی و اینهمه انتظار و اینهمه غم و غصه در این لحظه های عاشقی نشان از عشق و دوست داشتن من نسبت به تو می باشد. تو باور نکنی خدای عاشقان باور دارد که دوستت دارم . کلمه مقدس دوست داشتن و ابراز آن به تو با گفتن ، نوشتن و یا حس کردن آن نیست، باید با ماندن تا آخرین لحظه زندگی ام به تو ثابت کنم که دوستت دارم. شاید زمانی که مرگم فرا برسد بفهمی که من چقدر تو را دوست داشته ام، بفهمی که چقدر من برای رسیدن به تو سختی کشیدم و زمان مرگم باور کنی که به حرفم و عهدی که با تو بستم پایبند بودم. آری پس ای خدای بزرگ کاش زودتر مرگ من فرا رسد تا یارم باور کند چقدر او را دوست میداشتم. قدر مرا بدان ای یار، غرورم را در آن سرزمین تنهایی ها شکستی، مرا تسلیم آن قلب پاک و از عشقت کردی، مرا در این دنیای عاشقی دربه در کردی، مرا وابسته آن قلب پر از محبتت کردی، اینک که تو مرا عاشق کردی بیا و تا پایان راه با من باش . بیا و مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن و مرا وسوسه نکن که دوباره با تنهایی باشم. تنهای تنها بودم، اما اینک با تو هستم، هستم می مانم و خواهم ماند و بارها گفته ام و میگویم و خواهم گفت که دوستت دارم، باز میگویم که دوستت دارم . دوستت دارم و دوستت دارم آری دوستت دارم . این کلمه را از حفظ نمیگویم، این کلمه مقدس را از ته دلم میگویم ، آری از ته دلم با صدای آهسته میگویم که دوستت دارم.
نویسنده :» مهدی لقمانی
عزیزم دلم گرفته دلم برایت تنگ شده دلتنگ گرفتنت دستهای گرمت هستم دلتنگ بوسیدن گونه هایت هستم آنقدر دلتنگم که اینک آرزو دارم حتی یک لحظه نیز از راه دور تو را ببینم عزیزم دلم گرفته ، دلتنگت هستم کاش همیشه در کنارم بودی تا دلتنگی به سراغم نمی آمد کاش همیشه در کنارت بودم تا هیچگاه دلم نمیگرفت هیچگاه نفهمیدی چقدر به وجودت ،
به آن آغوش مهربانت نیاز دارم
هیچگاه نفهمیدی چقدر تو را دوست دارم کاش به سر میرسید ثانیه های دلتنگی کاش اولین ثانیه در کنار تو بودن فرا میرسید
و هیچگاه نیز به پایان نمیرسید به یادت هست روز دیدارمان خیره به چشمانم شده بودی ،
من هم غرق در چشمان نازنین تو بودم اینک دلم برای چشمانت یک ذره شده ،
تو هم دلت برایم تنگ شده؟ هنوز مثل قبل مرا دوست داری؟
هنوز برای دیدنم لحظه شماری میکنی؟ هنوز وقتی در کنارم نیستی بیقراری میکنی؟ طاقت دوری تو را ندارم عشق من ، مگر من جز تو چه کسی را دارم ، تو را دارم که دنیای منی خدایا این دنیای زیبا را از من نگیر دلم برای دنیایم تنگ شده دنیای من دلم گرفته ای دنیای من راستی خیلی میترسم!
میترسم تو را از دست بدهم … میترسم دوباره تنها شوم ،
دوباره همسفر غمها شوم بیا در کنارم تا آرام شوم ،
بیا در کنارم تا دوباره خوشحال شوم بیا در کنارم تا دوباره دنیای زیبای خودم را از نزدیک ببینم عزیزم خیلی دلم برایت تنگ شده …
من و تو هستیم و بینمان فاصله
زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله همچنان باید بی قرار باشیم ، تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم! بیش از این انتظار مرا میسوزاند، دلخوشی فرداست که تمام حسرتها و غمها را بر دلم میپوشاند تو در این فاصله میسوزی و من از سوختنت خاکستر میشوم ، تو اشک میریزی و من در اشکهایت غرق میشوم ، تو نمی تابی و من در تاریکی محو میشوم ، تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت دست به دعا میشوم! انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ، نشسته اند و حرکت نمیکنند چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز در خواب میبینم تو را ،ستاره ها که می آیند ، نمیدانم، میدانند حال من و تو را روزها شبیه هم است ، امشب نیز مثل دیشب است ، امروز خیره به ساعت بودم ، دیروز با ثانیه ها هماهنگ بودم دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است ، امروز در فکر خواب دیشب بودم انتظار هم پایان نیابد ، میروم به سوی پایانش ، تا نزدیک شوم به تو ، در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم خیلی دوستت دارم نویسنده :» مهدی لقمانی
همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی دروغه .... چطوری دلت میومد منو اینجوری ببینی با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا میمونم بی تو و اسمت عزیزم اینجا خیلی سوت و کوره ولی خوب عیبی نداره دل من خیلی صبوره... همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی دروغه .... چه جوری دلت میومد منو اینجوری ببینی با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا میمونم بی تو و اسمت عزیزم اینجا خیلی سوت و کوره ولی خوب عیبی نداره دل من خیلی صبوره... همه میگن که تو نیستی همه میگن که تو مردی همه میگن که تنتو به فرشته ها سپردی دروغه ..... چه کاری با دلم کردی ، که از دنیا دیگه سیرم که دائم بغض تو سینم ، دارم این گوشه میمیرم یهوچی شدکه دل کندی،بگوچی شدکه رنجیدی چه جوری عاشقم بودی،که اشکامونمیدیدی!!! یه چیزی خوب بگو دیگه ، چرا ساکت شدی بازم دارم داغون می شم اما ، نمی فهمی گل نازم ببین عکسا رو آوردم ، ببینی بلکه برگردی چرا بی معرفت آخه ، تو اینجوری باهام سردی چقدر بی رحمه با قلبم ، خدایا مردم از غصه دارم دق می کنم اما ، ازم حالی نمی پرسه چه جوری میتونی بدشی،بری وبی خیالم شی یه حسی تودلم میگه،یه روزی عاشقم میشی یه چیزی خوب بگو دیگه،چرا ساکت شدی بازم دارم داغون می شم اما ، نمی فهمی گل نازم این اشعار زیبا سروده ی استاد عزیز محمد غلامی آرزوی موفقیت برای این شاعر عزیز دارم اشعارشون خیلی زیباست من این اشعار رو از کتاب سایه سار سنگ از ایشون نوشتم اگه از این اشعار خوشتون اومد می تونید به وبلاگشون سر بزنید و بیشتر با ایشون آشنا بشین.اینم آدرس وبلاگشونه: تورا... تو را نمی بینم مثل درخت در پس باران با هزار چشم می گریم تو را نمی یابم که همسایه ی سایه ات شوم تو را در شعرهایم می آویزم (از کتاب در سایه سار سنگ صفحه 108)بنار_آبان 1376 عکس از هر که عکس می گیرم تو ظاهر می شوی (از کتاب سایه سار سنگ صفحه ی 47 )بنار شهریور 1374 شکسپیر خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد خودت خواستی که من مجبور باشم برم جایی که از تو دور باشم... اگر فقیر به دنیا آمدهاید ، این اشتباه شما نیست . اما اگر فقیر بمیرید ، این اشتباه شما است ... بیل گیتس خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست دلم با هر تپش با هر... شکستن داره می فهمه که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه چه راهایی که رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست خلاصم کن ازعشقایی که گاهی هست و گاهی نیست
دو کلمه رو کسی کنار هم قرار داده شاید اولش فقط دو کلمه? ساده باشه ولی برای من خیلی معنا می ده ، آفرین به کسی که اینارو کنار هم گذاشت باران دروغ چرا همه به هم دروغ میگن ؟ این دروغ باعث شده از اینکه بخوام کسی رو دوست داشته باشم خیلی بترسم شاید برای همین اینقدر تنها شدم
حالم خرابه کسی رو ندارم ازم بپرسه آخه دردت چیه دارم توغصه هامیمیرم اما یکی نفهمیدکس و کارم کیه بی کسی بد دردیه درمون نداره حتی اشکاتم واسه توکم میزاره وقتی هیچ عشقی به زندگی نداری هرچی حوصله تو هی سرمیاره عمری رو گشتم دنبال یه لیلی مجنون اون باشم ولی نبوده تا وقتی که تب میکنه بمیرم خراب اون باشم ولی نبوده مردم ببینید زندگی حسود چون عشق رو از هستی من ربوده اینم یه جور ازگنبدکبود زیر گنبد کبود یکی بود یکی نبود توشدی همونی که بود منم شدم اون که نبود (سلام دوستان عزیز اگه کسی آین آهنگ و خواست میتونه واسم کامنت بزاره تا بفرستم به ایمیلشون)
به انتظارت مینشینم ،
" اوه,عجب کار مشکلی !!"
"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند
یا :
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند
این یکی نمی خواست منصرف بشه !
بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند
اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن
برنده ی مسابقه کر بوده !!!
همیشه ....
مثبت فکر کنید !
و هیشه باور داشته باشید :
Design By : ParsSkin.Com |