سفارش تبلیغ
صبا ویژن








از صدای سکوت دلم خسته ام

در این چند صباح باقی مانده از عمرم  میخواهم تنها باشم.


دیگر بس است هر چه غم دلتنگی و غصه فرداها را تحمل کردم.


با اینکه بی تو بودن برایم سخت است ، اما تو هنوز معنای عشق را نمیدانی.


نمیدانی چگونه باید با من باشی ، هنوز نمیدانم که در قلبت چه میگذرد.


نمیدانم در این مدتی که با هم بودیم مرا دوست داشتی یا نداشتی .


دیگر صبرم به پایان رسیده ، مرا فراموش کن.


میدانم که برای تو بهترین نبودم ، اما هر چه بود عاشقترین بودم .


میدانم که عشق رویاهای تو نبودم ، اما هر چه بود برایم عزیزترین بودی.


اگر لایق تو نبودم مرا ببخش ، هر چه بودم یک دلداده بودم .


کسی بودم که شب و روز به یاد تو لحظه های سرد دور از تو بودن را با تمام سختی هایش گذراندم.


نمیخواهم بگویم برای تو اشک ریختم ، این اعتراف تلخیست اما بدان که دیگر اشکی در چشمهایم نمانده که برای تو بریزم.


شاید در دلت بگویی که من لیاقت عشق تو را نداشتم ، بی رحم نباش ، اگر میدانستی آنگاه که با تو بودم در قلبم چه میگذشت تا ابد از حرف خویش پشیمان میشوی .


میدانم روزی خواهد آمد که در حسرت عشقم بنشینی و با خود بگویی ای کاش قدرش را میدانستم ، اما آن روز دیگر خیلی دیر است.


با اینکه گفتنش سخت است ، با اینکه حقیقت تلخیست اما چاره ای جز باورش نیست ::

: برای همیشه فراموشم کن.


برو معنای عشق را یاد بگیر و بعد عاشق شو ، تا معنای عشق را نفهمیدی کسی را عاشق خودت نکن !

 عشق احساس پاکیست که تو آن را بازیچه قرار دادی ، تو در این بازی تلخ یک همبازی را از

 دست دادی ، قلب همبازی ات را شکستی ، اشکش را در آوردی و بعد  آن را متهم کردی.


اگر همبازی خوبی برایت نبودم مرا ببخش ، اگر فکر میکنی لایق نبودم به دنبال کسی باش که لایق تو باشد .


نیمی از عمرم  در آتش عشقت سوختم ، بگذار در این دو روز باقی مانده در آتش تنهایی بسوزم . مرا فراموش کن .

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/11/9ساعت 11:14 عصر توسط آیسانقطره های باران طلایی ( ) |





Design By : ParsSkin.Com


کد ماوس