درد و دل با امام رضا...شب شده بود و دلم دوباره غم گرفته بود... به ياد کرب و بلا برا حرم، گرفته بود داشتم از غصه مي مردم به ياد کرب و بلا.. گفتم امشبو مي رم زيارت امام رضا رفتمو پيش ضريح باصفاش، زانو زدم...... حرفاي دلم رو پيش ضامن اهو زدم گفتم آي امام رضا تو رو به حق مادرت.. يه نگاه کن به دل سياه اين کبوترت من غلامتم تو بايد به دلم شاهي کني .. برا زيارت حسين منو راهي کني ميونه دردو دلام، توي همين حالو هوا.. ديدم انگاري نشسته روبه روم امام رضا ديدم آقاي غريبم داره گريه مي کنه.. سرتکون مي ده ازم داره گلايه مي کنه ميگه آي اوني که حال خودتو خوب مي دوني. توکه صبح تا شب داري دل من مي سوزوني، با چه رويي اومدي پيشه منه امام رضا؟.با چه رويي اومدي مي خاي بري کرب و بلا؟ به حريم ما تا محرم نشي فايده نداره. کربلا بري و آدم نشي فايده نداره...
سلام اين ايام را بهتون تسليت ميگم آپم منتظر حضور گرمتون هستم[گل]