از صدای سکوت دلم خسته ام
خداوندا کورتر از آن هایی که نمی خواهند ببینند وجود ندارد آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی بحساب می آیند. خدایا تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم. سری که رنج و تعهد و هدف ندارد به دنبال " سرگرمی " می گردد. انسان موجودی است که باید دوست بدارد و بپرستد. تقوا تنها سلاح مجاهد اس ت و تهمت ، تنها سلاح منافق. وای که چه زشت و سرد است روح عالِمی که بی درد است! اندیشه ی خردمندی که نمی پرستد! نسل جوانی که ایمان ندارد! خدایا! ... آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند ، تو به دنبال نگاه زیبا باش ! خدایا!مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ ? غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز. اشک ، زیباترین شعر و بیتاب ترین عشق و گدازانترین ایمان و داغترین اشتیاق و تبدارترین احساس و خالصترین گفتن و لطیفترین دوست داشتن است که همه، در کوره یک دل، به هم آمیخته و ذوب شدهاند و قطرهای گرم شدهاند،و نامش اشک است. سیاست در برابر صداقت دیگران خیانت و صداقت در برابر سیاست دیگران حماقت است. من از نالیدن بیزارم. در دردها دوست را خبر نکردن خود یک نوع عشق ورزیدن است . بگذار شیطنت عشق چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید.هرچند حاصل آن جز رنج و پریشانی نباشد ,اما کوری را هرگز بخاطر آرامشش تجربه مکن هر گز از ظلم ننالیده ام و از خصم نهراسیده ام و از شکست نومید نشده ام ، اما از این کلمه شوم "مصلحت" ، دلم را سخت به درد آورده بود . تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه صبوری های تو مادر منو به گریه میندازه مثل یک طفل خواب آلوده من محتاج آغوشم از اون لالاییات مادر بخون بازم توی گوشم برای سرنوشت من تو دلواپس ترین بودی برای اشکهای من همیشه آستین بودی تو ای همیشه غم خوارم تو ای مطرح ترین یارم به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم
گریه ها امانم را بریده اند. می خواهم حرف بزنم. دلم آنقدرگرفته است، که می خواهم به اندازه هزارقرن گریه کنم . می خواهم نباشم. حس می کنم جایی ازقلبم سوراخ شده است. خسته ازتو نیستم . خسته ازهیچ کسی نیستم. خسته از دوستی ها و دشمنی ها نیستم. خسته ازاین همه دوری هستم. فاصله آدمها نسبت بهم آنقدرزیاد شده است، که گویی کسی، کسی را درک نمی کند. کسی صدای " دوستت دارم " های کسی را هم نمی شود. همه روابط به قدر پوسته تخم مرغی ،ظریف و ضعیف و شکننده شده است. صداقت ،کمترخریداری دارد. معامله ،به زیور و زینت و ظاهراست. صداقت را جوابی جز ناسزاگویی های بی رحمانه هیچ نیست. جای دوست و دشمن عوض شده است. خاطر کسی را که بخواهی خاطرت را پریشان وخط خطی می کند. یا باید مثل همه باشی ، یا اگر مثل کسی نباشی ، لابد مشکلی داری. یا دیوانه ات می پندارند، یا عقب افتاده. بی تمدن. دلم گرفته است. از خودم. از خودم، که می ترسم مثل دیگران باشم. تنهایی آدمها با تعدادی ازاشیا ازجنس من یا تو پرنمی شود. جای خالی تنهایی آدمها را کسانی پر می کنند که بفهمندشان. ازعشق بالاتر، دوستی است. و از دوستی بالاتر ، فهمیدن است. به عشق کسی نیاز ندارم. به دوستی کسی نیاز ندارم. نیازمند کسی هستم که مرا بفهمد. مرا با همه بدی هایم. مرا با همه دارم ها و ندارم هایم. مرا آنگونه که هستم بفهمد. گریه ،حتی امان نمی دهد تا ..... بگذریم. حرف بسیار دارم. سکوت ، مرا بیشتر می فهمد تا حرف. سکوت می کنم. اینها که می نگارم ،شرح دلتنگی های من است . نه شرح دلسنگی های دوستان. هرگز خشم نکرده ام. می خواهم مثل خودم باشم. دلتنگ. آنچنان دلتنگم که می خوام فقط سکوت کنم. سکوت. سکوت. سکوت....... گاهی وقتها سکوت همه چیز است. گفته ها سیاهی دفترند . باید از بیرون دادن آنها پرهیز کرد. سکوت، سپیدی درون وحاشیه دفتراست. که نه چشم را می آزارد . نه خاطر کسی را مکدر می کند. دوست خوب کسی است که سپید های دفتردوستی ات را بخواند ، نه آنکه دائم سیاهی هایش را برایت ورق بزند. هرچیزی اگردرجای خودش نباشد بد است. چه سکوت باشد، چه حرف. گاه ، حرف بد است. گاه سکوت. باید جایش را فهمید. و کسی که می فهمد ، هم برای روزهای همصحبتی ، همدم خوبی است. هم برای روزهای دلتنگی . که فرونپاشی . که زیردست و پای این و آن لگد مال سوء تفاهم ها نشوی. جایش را نمی دانم که درست انتخاب کرده ام یا نه. اما همینجا سکوت می کنم کاش باور داشتی عشق مرا ، کاش درک میکردی احساس قلب مرا کاش میدیدی اشکهای مرا ، که با هر نفس یک قطره اشک از چشمانم میریزد با یاد تو داغ دلم تازه تر میشود کاش میسوخت خاطره ها ، کاش از یادم میرفت گذشته ها کاش هیچگاه به یادم نمی آمد لحظه هایی که در کنارت بودم نبودنت را باور ندارم ، باور ندارم تو نیستی ، باور ندارم دیگر مال من نیستی کاش باور داشتی عشق مرا ، کاش جا نمیگذاشتی در جاده های تنهایی قلب مرا پشیمانم از اینکه به تو دل بستم ، سرزنش نمیکنم دلم را، دلم هنوز دیوانه ی توست پشیمانم از اینکه عاشق شدم ، نفرین نمیکنم تو را ، دل دیوانه ام باز هم در پی توست شاید دیگر نبینم تو را حتی در خواب، شاید دیگر نبینم چشمهایت را حتی یک بار! گرچه لایقم نیستی ، گرچه بی وفایی و یک ذره هم عاشقم نیستی اما هنوز هم در حسرت داشتن توام ، هنوز هم خیره به عکسهای توام…. کاش باور داشتم که دیگر هیچگاه تو را نخواهم داشت… تنهای تنها بودم، با تنهایی درد دل میکردم، من بودم و یک دنیا تنهایی. تو آمدی و مرا عاشق کردی، عاشق آن قلب پر از محبتت کردی. مرا در این دنیای عاشقی در به در کردی. بدان که من به آسانی گرفتار تو نشدم! در این راه عاشقی سختی کشیدم، درد کشیدم، انتظار سختی کشیدم تا با تو و عاشق تو بمانم. تو با ماندنت در کنارم کاری کن که همه این سختی ها را از یاد ببرم. اینک که من گرفتار تو شدم و راهی برای بازگشت به سوی تنهایی ندارم تا آخر راه با تو می مانم و بدان که برای عشقت جان خواهم داد. زندگی ام فدای تو، این قلب کوچک و پر از غمم برای تو ، این همه احساس پر از عشق در وجودم نیز تقدیم به تو. بدان که بیشتر از همه چیز دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم و دوستت دارم ، عزیزم خیلی دوستت دارم. تکرار مکرر کلمه دوستت دارم را باز به زبان خواهم آورد تا بیشتر از هر لحظه ای باور کنی که من بیشتر از هر زمانی و بیشتر از هر چیزی دوستت دارم عزیزم. اینهمه سختی و اینهمه انتظار و اینهمه غم و غصه در این لحظه های عاشقی نشان از عشق و دوست داشتن من نسبت به تو می باشد. تو باور نکنی خدای عاشقان باور دارد که دوستت دارم . کلمه مقدس دوست داشتن و ابراز آن به تو با گفتن ، نوشتن و یا حس کردن آن نیست، باید با ماندن تا آخرین لحظه زندگی ام به تو ثابت کنم که دوستت دارم. شاید زمانی که مرگم فرا برسد بفهمی که من چقدر تو را دوست داشته ام، بفهمی که چقدر من برای رسیدن به تو سختی کشیدم و زمان مرگم باور کنی که به حرفم و عهدی که با تو بستم پایبند بودم. آری پس ای خدای بزرگ کاش زودتر مرگ من فرا رسد تا یارم باور کند چقدر او را دوست میداشتم. قدر مرا بدان ای یار، غرورم را در آن سرزمین تنهایی ها شکستی، مرا تسلیم آن قلب پاک و از عشقت کردی، مرا در این دنیای عاشقی دربه در کردی، مرا وابسته آن قلب پر از محبتت کردی، اینک که تو مرا عاشق کردی بیا و تا پایان راه با من باش . بیا و مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن و مرا وسوسه نکن که دوباره با تنهایی باشم. تنهای تنها بودم، اما اینک با تو هستم، هستم می مانم و خواهم ماند و بارها گفته ام و میگویم و خواهم گفت که دوستت دارم، باز میگویم که دوستت دارم . دوستت دارم و دوستت دارم آری دوستت دارم . این کلمه را از حفظ نمیگویم، این کلمه مقدس را از ته دلم میگویم ، آری از ته دلم با صدای آهسته میگویم که دوستت دارم.
نویسنده :» مهدی لقمانی
عزیزم دلم گرفته دلم برایت تنگ شده دلتنگ گرفتنت دستهای گرمت هستم دلتنگ بوسیدن گونه هایت هستم آنقدر دلتنگم که اینک آرزو دارم حتی یک لحظه نیز از راه دور تو را ببینم عزیزم دلم گرفته ، دلتنگت هستم کاش همیشه در کنارم بودی تا دلتنگی به سراغم نمی آمد کاش همیشه در کنارت بودم تا هیچگاه دلم نمیگرفت هیچگاه نفهمیدی چقدر به وجودت ،
به آن آغوش مهربانت نیاز دارم
هیچگاه نفهمیدی چقدر تو را دوست دارم کاش به سر میرسید ثانیه های دلتنگی کاش اولین ثانیه در کنار تو بودن فرا میرسید
و هیچگاه نیز به پایان نمیرسید به یادت هست روز دیدارمان خیره به چشمانم شده بودی ،
من هم غرق در چشمان نازنین تو بودم اینک دلم برای چشمانت یک ذره شده ،
تو هم دلت برایم تنگ شده؟ هنوز مثل قبل مرا دوست داری؟
هنوز برای دیدنم لحظه شماری میکنی؟ هنوز وقتی در کنارم نیستی بیقراری میکنی؟ طاقت دوری تو را ندارم عشق من ، مگر من جز تو چه کسی را دارم ، تو را دارم که دنیای منی خدایا این دنیای زیبا را از من نگیر دلم برای دنیایم تنگ شده دنیای من دلم گرفته ای دنیای من راستی خیلی میترسم!
میترسم تو را از دست بدهم … میترسم دوباره تنها شوم ،
دوباره همسفر غمها شوم بیا در کنارم تا آرام شوم ،
بیا در کنارم تا دوباره خوشحال شوم بیا در کنارم تا دوباره دنیای زیبای خودم را از نزدیک ببینم عزیزم خیلی دلم برایت تنگ شده …
من و تو هستیم و بینمان فاصله
زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله همچنان باید بی قرار باشیم ، تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم! بیش از این انتظار مرا میسوزاند، دلخوشی فرداست که تمام حسرتها و غمها را بر دلم میپوشاند تو در این فاصله میسوزی و من از سوختنت خاکستر میشوم ، تو اشک میریزی و من در اشکهایت غرق میشوم ، تو نمی تابی و من در تاریکی محو میشوم ، تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت دست به دعا میشوم! انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ، نشسته اند و حرکت نمیکنند چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز در خواب میبینم تو را ،ستاره ها که می آیند ، نمیدانم، میدانند حال من و تو را روزها شبیه هم است ، امشب نیز مثل دیشب است ، امروز خیره به ساعت بودم ، دیروز با ثانیه ها هماهنگ بودم دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است ، امروز در فکر خواب دیشب بودم انتظار هم پایان نیابد ، میروم به سوی پایانش ، تا نزدیک شوم به تو ، در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم خیلی دوستت دارم نویسنده :» مهدی لقمانی
همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی دروغه .... چطوری دلت میومد منو اینجوری ببینی با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا میمونم بی تو و اسمت عزیزم اینجا خیلی سوت و کوره ولی خوب عیبی نداره دل من خیلی صبوره... همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی دروغه .... چه جوری دلت میومد منو اینجوری ببینی با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا میمونم بی تو و اسمت عزیزم اینجا خیلی سوت و کوره ولی خوب عیبی نداره دل من خیلی صبوره... همه میگن که تو نیستی همه میگن که تو مردی همه میگن که تنتو به فرشته ها سپردی دروغه ..... چه کاری با دلم کردی ، که از دنیا دیگه سیرم که دائم بغض تو سینم ، دارم این گوشه میمیرم یهوچی شدکه دل کندی،بگوچی شدکه رنجیدی چه جوری عاشقم بودی،که اشکامونمیدیدی!!! یه چیزی خوب بگو دیگه ، چرا ساکت شدی بازم دارم داغون می شم اما ، نمی فهمی گل نازم ببین عکسا رو آوردم ، ببینی بلکه برگردی چرا بی معرفت آخه ، تو اینجوری باهام سردی چقدر بی رحمه با قلبم ، خدایا مردم از غصه دارم دق می کنم اما ، ازم حالی نمی پرسه چه جوری میتونی بدشی،بری وبی خیالم شی یه حسی تودلم میگه،یه روزی عاشقم میشی یه چیزی خوب بگو دیگه،چرا ساکت شدی بازم دارم داغون می شم اما ، نمی فهمی گل نازم
از بچگی به من آموختند همه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
رحمتی کن ،
تاایمان ،
نام و نان برایم نیاورد! ...
قوتم بخش ،
تا نانم را ،
و حتی نامم را ،
در خطر ایمانم افکنم! ...
تا از آنانی نباشم که ،
پول دین را می گیرند ،
و برای دنیا کار می کنند! ...
بلکه از آنانی باشم که ،
پول دنیا را می گیرند ،
و برای دین کار می کنند
سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش،
تنها می توانند مرا به سکوت وادارند.
نالیدن، زاریدن، گله کردن، شکایت، بد است...
به مادرم…
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی
مادر خوبم، روزت مبارک
به انتظارت مینشینم ،
" اوه,عجب کار مشکلی !!"
"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند
یا :
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند
این یکی نمی خواست منصرف بشه !
بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند
اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن
برنده ی مسابقه کر بوده !!!
همیشه ....
مثبت فکر کنید !
و هیشه باور داشته باشید :
Design By : ParsSkin.Com |